صفحات

۱۳۹۲ مرداد ۶, یکشنبه

راز دل ( افسانه شیرین)

تصنیف این شعر با صدای علیرضا قربانی را میتوایند از اینجا و با صدای هایده را از اینجا گوش و یا دانلود نمایید.
آهنگساز :  استاد همايون خرم 
ترانه سرا : استاد بهادر يگانه 

ای بی وفا ، راز دل بشنو ، از خموشی من
این سکوت مرا ناشنیده مگیر
ای آشنا ، چشم دل بگشا ، حال من بنگر 
سوز و ساز دلم را ندیده مگیر
امشب که تو ، در کنار منی ، غمگسار منی 
سایه از سر من تا سپیده مگیر
ای اشک من ، خیز و پرده مشو ، پیش چشم ترم 
وقت دیدن او ، راه دیده مگیر
دل دیوانه ی من به غیر از محبت گناهی ندارد ، خدا داند
شده چون مرغ طوفان که جز بی پناهی ، پناهی ندارد ، خدا داند
منم آن ابر وحشی که در هر بیابان به تلخی سرشکی بیفشاند
به جز این اشک سوزان ، دل نا امیدم گواهی ندارد ، خدا داند
ای بی وفا ، راز دل بشنو ، از خموشی من ، این سکوت مرا ناشنیده مگیر
ای آشنا ، چشم دل بگشا ، حال من بنگر ، سوز و ساز دلم را ندیده مگیر
دلم گیرد هر زمان بهانه ی تو ، سرم دارد شور جاودانه ی تو
روی دل بود به سوی آستانه ی تو
تا آید شب ، در میان تیرگی ها ، گشاید تن ، روح من به شور و غوغا
رو کند چو مرغ وحشی ، سوی خانه تو
ای بی وفا ، راز دل بشنو ، از خموشی من ، این سکوت مرا ناشنیده مگیر
ای آشنا ، چشم دل بگشا ، حال من بنگر ، سوز و ساز دلم را ندیده مگیر
امشب که تو ، در کنار منی ، غمگسار منی
سایه از سر من تا سپیده مگیر
ای اشک من ، خیز و پرده مشو ، پیش چشم ترم
وقت دیدن او ، راه دیده مگیر


۱۳۹۲ تیر ۲۳, یکشنبه

اعدامی

فرمانِ قتـل، به گوش، چو پژواک می‌شود
ذِکـــــــر خـــــدا روانـــه‌ی افلاک می‌شود

جـــلاد خنـــــــده می‌زند و سیــــلِ ناسزا
چون خنجری به سینه‌ی غم‌ناک می‌شود


ما را به مـــرگ سپار که اندیشه‌ی شمـــا
با مغز سر به سفره‌ی ضحـــــاک می‌شود

دار است اسبِ مــــرگ و من‌ام بار در قفا
بند طنــــاب، تسمـــــه‌ی فِتراک می‌شود

ناگـــــه دل‌ام به‌ســـــــانِ دل کودکی رها
خالی ز هرچه زشتـی و بی‌باک می‌شود

سکــــــوی زنــدگی چو ز پای‌ام شود جدا
لب‌خنــــد واپسیــن ز لب‌ام پاک می‌شود

دست طنــــــاب، تنگ فشــــــارد گلوی را
لرزان تــن‌ام چو برگ به رَستـاک می‌شود

یــاد وطـــــن کنـــــــار همــــــــه یادگارهــا
در خـــــاوران خاطـــــــره‌ام خاک می‌شود

برگرفته شده از وبلاگ خوب دودوزه
http://dodoozeh.blogspot.ca/