صفحات

۱۳۹۵ آذر ۲۹, دوشنبه

جان منست او

 می توانید ترانه های این غزل را باصدای محسن چاوشی - مهدی فلاح  و مسعود  مظلوم گوش کنید
جان منست او هی مزنیدش
آن منست او هی مبریدش
آب منست او نان منست او
مثل ندارد باغ امیدش
باغ و جنانش آب روانش
سرخی سیبش سبزی بیدش
متصلست او معتدلست او
شمع دلست او پیش کشیدش
هر که ز غوغا وز سر سودا
سر کشد این جا سر ببریدش
هر که ز صهبا آرد صفرا
کاسه سکبا پیش نهیدش
عام بیاید خاص کنیدش
خام بیاید هم بپزیدش
نک شه هادی زان سوی وادی
جانب شادی داد نویدش
داد زکاتی آب حیاتی
شاخ نباتی تا به مزیدش
باده چو خورد او خامش کرد او
زحمت برد او تا طلبیدش

۱۳۹۵ آذر ۲۸, یکشنبه

آتشی در نیستان

یک شب آتش در نیستانی فتاد
سوخت چون عشقی که بر جانی فتاد

شعله تا سرگرم کار خویش شد
هر نی‌ای شمع مزار خویش شد

نی به آتش گفت: کاین آشوب چیست؟
مر تو را زین سوختن مطلوب چیست؟

گفت آتش بی‌سبب نفروختم
دعوی بی‌معنی‌ات را سوختم

زانکه می‌گفتی نی ام با صد نمود
همچنان در بند خود بودی که بود

با چنین دعوی چرا ای کم عیار
برگ خود می ساختی هر نوبهار

مرد را دردی اگر باشد خوش است
درد بی‌دردی علاجش آتش است

محمد بن‌ محمدرضا مجذوب تبریزی