صفحات

۱۳۹۰ فروردین ۹, سه‌شنبه

1=1+1

در پس پرده پلکهایم که پنهان می شوم،

اول ستاره ای از آنسوی سیاهی سبز می شود،

بعد دست ترانه ای آستین سکوتم را می کشد،

بعد نامی برایش انتخاب می کنم و بعد، رگبار بی امان... خاتون!

دلم می خواست شاعر ِ دیگری بودم!

نه شبیه شاملو ( که شهامت تکلم ترانه را به من آموخت!)

نه هم صورت سهراب (که پرش به پر پرسشی نمی گرفت!)

و نه حتا، همچشم فانوس ِ همیشه فکرهایم : فروغ فرخزاد!

دلم می خواست شاعر دیگری باشم!

می خواستم زندگی را زلال بنویسم!

می خواستم شعری شبیه آوازِ کارگران ساختمان بنویسم!


شعری شبیه چشمهای بی قرار آهو، در تنگنای گریز و گلوله...


می خواستم جور ِ دیگری برایت بنویسم!


می خواستم طوری بنویسم که برگردی!


باید قانون قدیمی قلبها را نادیده گرفت!


باید دهان هر کسی را که گفت: « دوری و دوستی» گِل گرفت!


باید به کودکان دبستان ستاره گفت:


جواب یک و یک همیشه دو نمی شود!


آه!


معنای یکی شدن نیمه سفر کرده!


آخر چرا پیدایم نمی کنی؟

...ادامه مطلب

۱۳۹۰ فروردین ۶, شنبه

خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست


در این زمانه ی بی‌های و هوی لال پرست
خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست

چگونه شرح دهم لحظه لحظه ی خود را
برای این همه ناباور خیال پرست؟

به شب نشینی خرچنگ‌های مردابی
چگونه رقص کند ماهی زلال پرست

رسیده‌ها چه غریب و نچیده می افتند
به پای هرزه علف‌های باغ کال پرست

رسیده‌ام به کمالی که جز اناالحق نیست
کمال دار برای من کمال پرست

هنوز زنده‌ام و زنده بودنم خاری ست
به چشم تنگی نامردم زوال پرست

۱۳۸۹ اسفند ۲۶, پنجشنبه

جهان از باد نوروزي جوان شد


جهان از باد نوروزي جوان شد
زمين در سايه سنبل نهان شد

قيامت مي كند بلبل سحرگاه
مگر گل فتنه آخر زمان شد؟

ز رنگ سبزه و شكل رياحين
زمين گويي به صورت آسمان شد

صبا در طره شمشاد پيچيد
بنفشه خاك پاي ارغوان شد

بهار آمد بيا و توبه بشكن
كه در وقتي دگر صوفي توان شد

ز رنگ و بوي گل اطراف بستان
تو پنداري بهشت جاودان شد

وليكن اوحدي را برگ گل نيست
كه او آشفته بوي فلان شد