صفحات

۱۳۹۵ اردیبهشت ۱۱, شنبه

مرغ آمین


  مرغ آمین در اعتقاد عامه پرنده ویا فرشته ای است که در هوا پروازمی کند و همیشه آمین می گوید و هر دعایی که به آمینش می رسد مستجاب می شود.


مرغ آمین درد آلودی است کاواره بمانده
رفته تا آنسوی این بیداد خانه
باز گشته رغبتش دیگر ز رنجوری نه سوی آب و دانه.
نوبت روز گشایش را
در پی چاره بمانده.

می شناسد آن نهان بین نهانان ( گوش پنهان جهان دردمند ما)
جور دیده مردمان را.
با صدای هر دم آمین گفتنش، آن آشنا پرورد،
می دهد پیوندشان در هم
می کند از یاس خسران بار آنان کم
می نهد نزدیک با هم، آرزوهای نهان را.

بسته در راه گلویش او
داستان مردمش را.
رشته در رشته کشیده ( فارغ از عیب کاو را بر زبان گیرند)
بر سر منقار دارد رشته ی سردرگمش را.

او نشان از روز بیدار ظفرمندی است.
با نهان تنگنای زندگانی دست دارد.
از عروق زخمدار این غبارآلوده ره تصویر بگرفته.
از درون استغاثه های رنجوران.
در شبانگاهی چنین دلتنگ، می آید نمایان.
وندر آشوب نگاهش خیره بر این زندگانی
که ندارد لحظه ای از آن رهایی
می دهد پوشیده، خود را بر فراز بام مردم آشنایی.

۱۳۹۵ فروردین ۲۱, شنبه

چون سنگی سپید درون چاهی



خاطره‌ای در درونم است
چون سنگی سپید درون چاهی 
سر ستیز با آن ندارم، توانش را نیز
برایم شادی است و اندوه.

در چشمانم خیره شود اگر کسی 
آن را خواهد دید
غمگین‌تر از آنی خواهد شد 
که داستانی اندوه‌زا شنیده است.


می‌دانم خدایان انسان را 
بدل به شیء می‌کنند، بی‌آنکه روح را از او بگیرند.
تو نیز بدل به سنگی شده‌ای در درون من 
تا اندوه را جاودانه سازی




  شعری ازآنا آخماتووا anna akhmatova  شاعر ونویسنده روسی

از مجموعه: شامگاه / ترجمه: احمد پوری