صفحات

۱۳۸۷ فروردین ۱, پنجشنبه

لحظه ديدار

لحظه ديدار نزديك است
باز من ديوانه ام، مستم .
باز مي لرزد، دلم، دستم .
باز گويي در جهان ديگري هستم .
هاي ! نخراشي به غفلت گونه ام را، تيغ !
هاي ! نپريشي صفاي زلفم را، دست!آبرويم را نريزي، دل !
اي نخورده مست
لحظه دیدار نزدیک است

هیچ نظری موجود نیست: