صفحات

۱۳۸۸ آبان ۲۳, شنبه

چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما

چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما
ای جوانان عجم جان من و جان شما
غوطه ها زد در ضمیر زندگی اندیشه ام
تا بدست آورده ام افکار پنهان شما
مهر و مه دیدم نگاهم برتر از پروین گذشت
ریختم طرح حرم در کافرستان شما
تا سنانش تیز تر گردد فرو پیچیشدمش
شعلهء آشفته بود اندر بیابان شما
فکر رنگینم کند نذر تهی دستان شرق
پارهء لعلی که دارم از بدخشان شما
می رسد روزی که زنجیر غلامان بشکند
دیده ام از روزن دیوار زندان شما
حلقه گرد من زنید ای پیکران آب و گل
آتشی در سینه دارم از نیاکان شما

هیچ نظری موجود نیست: