میتوانم بود بی تو ، تاب تنهاییم هست
امتحان صبر خود کردم شکیبایم هست
|
||
حفظ ناموس تو منظور است میدانی تو هم
ورنه سد تقریب خوب از بهر رسواییم هست
|
||
سوی تو گویم نخواهد آمد اما میشنو
ایستاده بر در دل سد تقاضاییم هست
|
||
نی همین داد تغافل میدهد خود رای من
اندکی هم در مقام رشک فرماییم هست
|
||
گر شراب اینست کاندر کاسهی من میرود
پرخماری در پی این باده پیماییم هست
|
||
گرچه هیچم ، نیستم همچون رقیبان در به در
امتیازی از هوسناکان هر جاییم هست
|
||
وحشیم من کی مرا وحشت گذارد پیش تو
گر چه میدانم که در بزم تو گنجاییم هست
|
۱۳۹۲ فروردین ۲۲, پنجشنبه
می توانم بود بی تو
Labels:
ادبیات ایران,
وحشی بافقی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر