صفحات

۱۳۸۸ شهریور ۲۶, پنجشنبه

تا بينيم سرانجام چه خواهد بودن؟

بی‌تو بزم گل و مهتاب چه خواهد بودن؟
عیش گلگشت و می ناب چه خواهد بودن؟

وه كه وصل تو شبی، گرچه خیال است و محال
گر میسر شودم، خواب چه خواهد بودن؟

ای چمان در چمن آزاد، چه دانی به قفس
حالت مرغك بی تاب چه خواهد بودن؟

من كه دیدم گل روی تو، دگر در نظرم
جلوه‌ی شاهد مهتاب چه خواهد بودن؟

تا تویی با من و این ساحل آسوده و عشق
گو جهان را ببرد آب، چه خواهد بودن؟

تو كه در ساحل امنی و امان، كی می دانی
حال افتاده به غرقاب چه خواهد بودن؟

تا سری با سخنی گرم كند گفت امید:
بی‌تو بزم گل و مهتاب چه خواهد بودن
...ادامه مطلب

هیچ نظری موجود نیست: