صفحات

۱۳۸۸ خرداد ۲۵, دوشنبه

رویشی در اعماق





حاکم ما فکر ویرانی ماست
هر کسی را شعله ها زین فکر خاست :
ما چرا تسلیم زنجیر خودیم
مانده در آوار تدبیر خودیم ؟
می تنیم از غربت خود تارها
همدم خاک تن ما ماها
ریشه در خاکیم و نور از ما نهان
غرقه تر مغروق چشم بازمان
هر چه روییدیم در آوازمان
تا رها بگسست خاک از سازمان
در سبکساری نگونسر آمدیم
در فرودستی فروتر آمدیم
شب ها زد ریشه اما در مغاک
شعله ها افروخته اما قعر خاک
سر فرو کوبید بردیوار شب
پیکرش در هم فشرد آوار شب
در عذاب از خاک فریادی کشید



خرقه ی درماندگی بر تن درید
آب ها چون اختران شب گسست
پل درون خاک های تیره بست
راهجویان راکب مرکوب پل
ضربه های بانگشان مطلوب پل
تا که از اعماق نوری آورند
گوشه گیران را سروری آورند
هر کدامین آمدند از فعر خاک
خرقه ی آوار بر تن غصه ناک
غصه شان از ظلمت ناباوران
که خردشان بندی خامشگران
بر سر انگشتانشان پیغام مهر
چاک حرمت زن گریبان سپهر
سبزی هر باغ در آوازشان
اختران روشنگران رازشان
با اشارت های جهانی ساخته
مردگان را باغ جانی ساخته
دانه ی هستی کجا پوسید و مرد
نطفه ی روینده کی در خود فسرد
سبز بینی سبز اکنون خاک را
تیره بینی خانه ی افلاک را


...ادامه مطلب

هیچ نظری موجود نیست: