كنسرت برلين با حضور محسن نامجو برگزار شد كه ويدئوي فقيه خوشگل در ادامه مطلب ميباشد
امان از دستت اي مقام معظم برتري
مقام از دستت اي امان معظم كه مقام از تو بر آيد از دستت
فغان از تو بر ميآيد اي مقام كه امان تو ميدهي
نميدانم مربوط به كدام موسيقي مقامي هستي؟ چه كس تو را ساخته؟ كيان نواختهاند؟
خود من مربوط به كدام موسيقيام كه مقامي نيست آن، كه مقامي نيست مرا در كوي قائم مقامان جهان
اي برهم رسانندهي دو خط حتي موازي كه هيچ كس را چون تو خداوند نكرد است نزديكي، نزديكي!
گويند حكايت بدين جا رسيد كه فرزندانش سوراخ سنبههاي تمام راز آلودگياش را عيان كردهاند امان از دستشان
گويند بريده است و از همه بريده، صد و بيست و چهار هزار زن خويش را طلاق داد كه عشق پيرياش تو بودي و آن پيرِ،آن جير تماران
امان از دستت گويند فرزندانش همه تباه شدهاند و خلاف ميكنند و تو را برگزيده است براي روزهاي پيري اش
براي روزهاي پيريات تا در آغوش هم به حال دشمن گريه كنيد
چه رازآميزتريني است نزديكيهاي او با تو و عشق انساني تو به توهم يك همسر، چه رازآميز!
تو كدبانوترين زن خداوندي آن چنان كه برايت محمد را نيز حتي طلاق داد
و آن فرزندان كه از شكم تو زادهاند همه مادهاند مادگاني چون من، سهم ارث ما نيم است و بايد كه چون تو خانه دار شويم
به اميد آنكه خداوند شبي از شبها به بالين تك تكمان بغلتد
خود من از آن دخترانم، از آن مادگان بي مقام كه بي مربوط هستم به هر نوع رسومي چون تو اي مادرم سرورم مقام معظم سروري
نميدانم كدام ژن در من نفوذ كرد كه شوهرت يا توهماش هيچگاه به بسترم نيامد
من عاشق فرزندان خلافكار تباه شده بودم از همان زمان خودم نيز
آخر شوهرت مرا باكره گذاشت، ديدي؟
كه چيزي از اين غمينتر نيست چيزي غمينتر از بيپناهي پيوند معصومانهي تو و شوهر پيرت
? چيزي غمينتر از خوشبختي ما و آنان كه نامشان را دشمن،تر از حتي نام من به ياد داري
و لذتي شهواني است در تلفظ ات از آن عيان
دشمن حتي نيم نگاهي هم به من و تو نمياندازد
و چيزي غمينتر از اين هم حتي و چيزي غمينتر از آهنگ بيشكل تو اي مقام! اي معظم! اي رهبري
...ادامه مطلب
۱۳۸۸ تیر ۲۳, سهشنبه
فقيه خوشگلِه
Labels:
ادبیات ایران,
ادبیات معاصر,
محسن نامجو,
more
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر