زهر زمستان شکست
سردی دوران نشست
سردی دوران نشست
جنبش دست زمان
پیکر این خانه را
پیکر این خانه را
نقش دگرگونه بست
خانه همان خانه نیست
خانه همان خانه نیست
کز در و دیوار آن
شیون غم پر کشید
شیون غم پر کشید
یا که چو گوری سیاه
با همه بیم درون
با همه بیم درون
لب ز سخت درکشد
خانه همان خانه نیست
خانه همان خانه نیست
تشنه ی آوار و سیل
خانه دگر گشته است
خانه دگر گشته است
رنگ بهاری به چهر
عمر شبان فریب
در گذر نیستی است
ز آتش شب سوز مهر
عمر شبان فریب
در گذر نیستی است
ز آتش شب سوز مهر
گرچه دروغ آوران
در بن هر روزنی
در بن هر روزنی
دور ز چشم امید
چشم طمع بسته اند
چشم طمع بسته اند
گرچه که این ساکنان
تنگدل از شام سوگ
تنگدل از شام سوگ
خفته ی یأس و غمند
لیک ز هر روزنی
لیک ز هر روزنی
مرغ سبکبال نور
می دهد آوای شور
می دهد آوای شور
لیک چو من منتظر
تن همه چشمان شوق
تن همه چشمان شوق
لب همه گویای کین
هست بسی در کمین
...ادامه مطلب
هست بسی در کمین
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر