صفحات

۱۳۸۹ مرداد ۲۵, دوشنبه

سرودی برای او که بامداد بود ((در ستایش شاملو))

از ناله ی درختان
از وسوسه ی توفان گون باد
و از غشغشه ی مسلسل
جستم نامت را؛

تنها دیوانه ای را یافتم
که دشنه در دل داشت
و دل در دیس،
در باران اشک می خندید
و با آهنگین ترین تجلی سکوت می رقصید،

در حالیکه زیر لب فریاد می زد:

"او تنها به بامداد رسید"

هیچ نظری موجود نیست: