صفحات

۱۳۸۸ فروردین ۲۶, چهارشنبه

می روم


می روم تا زندگی را من نبازم بی بها
روزهای رفته ام را می گذارم زیر پا
دست بر زانوی همت یاعلی
می روم پیدا کنم انگیزه را
*
رو به روی آینه بگشوده لب
عقده های بسته ام را واکنم
از نگاه خود درون آینه
محشری بر پا کنم
*
هر شب اینجا
من زفردا گفته ام
با گل قالی
سخن ها گفته ام
بعضی از شبها کنار آینه

روی انبوه صداقت خفته ام
*
من کسی را مهربانتر از خودم
با خودم تا کهکشانها برده ام
پولک زرین خوابم را فقط
دست تاریکی شب بسپرده ام
حرف های شاعرانه می زنم ؟!
من به جان خود قسم ها خورده ام !



*
فکر فردا را هما ن فردا کنم
کفش حالا را فقط در پا کنم
*
روزها را عاشقانه بشمرم
فکر های هرزه را رسوا کنم
*
روی گل های نگاهم بعد از این
غنچه های تازه تر پیدا کنم
*
می روم تا دستها را

شسته در آبی خنک
جور دیگر آب را معنا کنم
*
خاطرات کهنه را بیرو ن کنم
در به روی مهربانی واکنم
*
گر که سرمایی به خون من دوید
دست ها را می برم تا ها کنم
*
کلبه ای از برگهای دفترم
غصه ها را غرق در دریا کنم
*
یک سبد آلوی تازه می خرم
نذر گنجشکان بی پروا کنم
*
مثل تاک عشق می پیچم به خود
دستها را باز هم بالا کنم
*
حرف های گفتنی را می برم

می نویسم ،قصۀ فردا کنم
*
زورق اندیشه ها را لابه لا
یک ستاره در میانه جاکنم
*
دور تنهایی خود خط می کشم
می روم تا همدمی پیدا کنم...

...ادامه مطلب

۱ نظر:

ناشناس گفت...

sia jan kheili beloge ghashangi dari merci ama heif ye kam bad jensi lol sedasho dar nayar