صفحات

۱۳۸۸ مهر ۹, پنجشنبه

یاران همه رفتند

دعوى چه كنى داعیه داران همه رفتند
شو بارِ سفر بند كه یاران همه رفتند

آن گردِ شتابنده كه در دامنِ صحراست
گوید چه نشینى كه سواران همه رفتند

داغ است دلِ لاله و نیلى است بَرِ سرو
كز باغِ جهان، لاله عذاران همه رفتند

گر نادره معدوم شود هیچ عجب نیست
كز كاخِ هُنر، نادره كاران همه رفتند

افسوس كه افسانه سرایان همه خُفتند
اندوه كه اندوه گُساران همه رفتند

فریاد كه گنجینه طرازانِ معانى
گنجینه نهادند به ماران همه رفتند

یك مُرغِ گرفتار درین گُلشن ویران
تنها به قفس ماند و هزاران همه رفتند

خون بار بهار از مژه در فرقت احباب
كز پیشِ تو چون ابرِ بهاران همه رفتند
...ادامه مطلب

هیچ نظری موجود نیست: