صفحات

۱۳۸۸ مهر ۲۶, یکشنبه

مست شبرو

ای مست شبرو کیستی؟ آیا مه من نیستی؟
گر نیستی پس چیستی؟ ای همدم تنهای دل؟

جز دل که گیرد جای من، جز من که گیرد جای دل
گر دل بمیرد وای من، گر من بمیرم وای دل

شب می خرامد بی طرب، دل می تپد با تاب و تب
اینک صدای پای شب، آنک صدای پای دل

جوشد بیاد لعل وی، ناله ز هر بندم چو نی
شب می تراود همچو می از چشم می پالای دل

آید از این پرده برون باآه واشکی لاله گون
اشکی نه آهی نه که خون، می جوشداز مینای دل

هیچ نظری موجود نیست: