صفحات

۱۳۸۷ اسفند ۱۴, چهارشنبه

نالهء ناكامي


برواي ترك كه ترك تو ستمگر كردم
حيف از آن عمر كه در پاي تو من سركردم

عهد و پيمان تو با ما و وفا با دگران
ساده‌دل من كه قسم‌هاي تو باور كردم

به خدا كافر اگر بود به رحم آمده بود
زانهمه ناله كه من پيش تو كافر كردم

تو شدي همسر اغيار و من از يار و ديار
گشتم آواره و ترك سر و همسر كردم

زير سر بالش ديباست ترا كي داني
كه من از خار و خس باديه بستر كردم



در و ديوار به حال دل من زار گريست
هر كجا نالهء ناكامي خود سر كردم

درغمت داغ پدر ديدم و چون در يتيم
اشكريزان هوس دامن مادر كردم

اشك از آويزه گوش تو حكايت مي‌كرد
پنداز اين گوش پريرفتم از آن دركردم

پس از اين گوش فلك نشنود افغان كسي
كه من اين گوش ز فرياد و فغان كر كردم

اي بسا شب به اميدي كه زني حلقه به در
ديده را حلقه صفت دوخته بر در كردم

شهريارا به جفا كرد چو خاكم پامال
آن‌كه من خاك رهش را به سر افسر كردم

...ادامه مطلب

هیچ نظری موجود نیست: