صفحات

۱۳۸۷ مهر ۲۵, پنجشنبه

شیفته ی بلا منم

در ره عشقت ای صنم ، شيفته ی بلا منم
چند مغايرت کنی ؟ با غمت آشنا منم

پرده به روی بسته ای، زلف به هم شکسته ای
از همه خلق رسته ای، از همگان جدا منم

شير تويی ، شکر تويی، شاخه تويی، ثمر تويی
شمس تويی، قمر تويی، ذره منم ، هبا منم

نخل تويی ، رطب تويی ، لعبت نوش لب تويی
خواجه ی با ادب تويی، بنده ی بيحيا منم

کعبه تويی ، صنم تويی، دير تويی، حرم تويی
دلبر محترم تويی ، عاشق بينوا منم

شاهد شوخ دلربا گفت به سوی من بيا
رسته ز کبر و از ريا ، مظهر کبريا منم
طاهره خاک پای تو ، مست می لقای تو
منتظر عطای تو ، معترف خطا منم

هیچ نظری موجود نیست: