صفحات

۱۳۸۷ دی ۲۶, پنجشنبه

بشگفت گل در بوستان آن غنچهء خندان كجا؟


بشگفت گل در بوستان آن غنچهء خندان كجا؟
شد وقت عيش دوستان آن لاله و ريحان كجا؟

هر بار كو در خنده شد چون من هزارش بنده شد
صد مرده زان لب زنده شد درد مرا درمان كجا؟

گويند ترك غم بگو تدبير ساماني بجو
درمانده را تدبير كو ديوانه را سامان كجا؟

از بخت روزي باطرب خضر آب خورد و شست لب
جويان سكندر در طلب تا چشمهء حيوان كجا؟

مي‌گفت با من هر زمان گر جان دهي با من امان
من مي برم فرمان بجان آن يار بي فرمان كجا؟

گفتم : تويي اندر تنم ما هست جان روشنم
گفتي كه : آري آن منم گر آن تويي پس جان كجا؟

گفتي صبوري پيش كن مسكيني از حد بيش كن
زينم از آن خويش كن من كردم اين و آن كجا؟

پيدا گرت بعد از مهي دركوي ما باشد رهي
از نوك مژگان گه گهي آن پرسش پنهان كجا؟

زين پيش با تو هر زمان مي‌بودمي از هم‌دمان
خسرو نه هست آخر همان ؟ آن عهد و آن پيمان كجا؟
...ادامه مطلب

هیچ نظری موجود نیست: