صفحات

۱۳۸۷ بهمن ۴, جمعه

چند رباعی از هلالی چغتائی


تا كي دلت از چـرخ حـزين خواهد بود
با محنت و درد همنشين خواهد بود

خوش باش كه روزگار پيش از من و تو
تا بود چنين بـود و چنــان خواهد بود

*************

دردا كه اسير ننگ و ناميم هنوز
در گفت و شنيد خاص و عاميم هنوز

شد عمر تمام و نا تماميم هنوز
صد بــار بسـوختـيــم و خـاميم هنوز

************

ني از تو حيات جـــاودان مي خواهم
ني عيش و تنعم جهـان مي خواهم

ني كام دل و راحت جان مي خواهم
آني كه رضاي توست آن مي خواهم

***********

دور از تو صبوري نتوانـد دل مـــن
وصل تو حيات خويش داند دل من

آهسته رو اي دوست كه دل همره توست
زنهار! چنان مـرو كــه ماند دل من

هیچ نظری موجود نیست: