صفحات

۱۳۸۷ بهمن ۱۱, جمعه

سر و سنگ


سر به سنگي مي زدم فرياد خوان
پاسخم آمد شكست استخوان

سنگ سنگين دل چه مي داند كه مرد
از چه سر بر سنگ مي كوبد به درد

او همين سنگ است و از سرها سر است
سنگ روز سر شكستن گوهر است

تا چنين هنگامه ي سنگ است و سر
قيمت سنگ است از سر بيشتر

روزگارا از توام منت پذير
گوهر ما را كم از سنگي مگير

هر كه با سنگي ز سويي تاخته ست
سايه هم لعل دلي انداخته ست

۱ نظر:

ناشناس گفت...

ally bod chalipa jan
mer30