شب يَلدا يا شب چِله آخرين شب آذرماه، شب پيش از نخستين روز زمستان و درازترين شب سال است. ايرانيان و بسياري از ديگر اقوام آن را مبارك ميدارند و اين شب را جشن ميگيرند.اين شب در نيمكره شمالي با انقلاب زمستاني مصادف است و به همين دليل از آن شب به بعد طول روز بيشتر و طول شب كوتاهتر ميشود.
ايرانيان باستان با اين باور كه فرداي شب يلدا با دميدن خورشيد، روزها بلندتر ميشوند و تابش نور ايزدي افزوني مييابد، آخر پاييز و اول زمستان را شب زايش مهر يا زايش خورشيد ميخواندند و براي آن جشن بزرگي بر پا ميكردند.
واژه «يلدا» واژه ايست برگرفته از زبان سرياني (كه از لهجه هاي متداول زبان «آرامي» است) به معناي تولد. زبان «آرامي» يكي از زبان هاي رايج در منطقه خاورميانه و زبان اصلي نگارش كتب عهد جديد مسيحيان بوده است. (برخي بر اين عقيده اند كه اين واژه در زمان ساسانيان كه خطوط الفبا از راست به چپ نوشته مي شده , وارد زبان پارسي شده است).
بنابر يك سنت ديرينه آيين مهر شاهان ايراني در روز اول ديماه تاج و تخت شاهي را بر زمين ميگذاشتند و با جامهاي سپيد به صحرا ميرفتند و بر فرشي سپيد مينشستند. دربانها و نگهبانان كاخ شاهي و همهٔ بردهها و خدمتكاران در سطح شهر آزاد شده و بهسان ديگران زندگي ميكردند. رئيس و مرئوس، پادشاه و آحاد مردم همگي يكسان بودند(صحت اين امر موكد نيست , شايد تنها افسانه باشد). جشن يلدا در ايران امروز نيز با گرد هم آمدن و شبنشيني اعضاي خانواده و اقوام در كنار يكديگر برگزار ميشود. متل گويي كه نوعي شعرخواني و داستان خواني است در قديم اجرا ميشدهاست به اين صورت كه خانوادهها در اين شب گرد ميآمدند و پيرترها براي همه قصه تعريف ميكردند. آيين شب يلدا يا شب چله، خوردن آجيل مخصوص، هندوانه، انار و شيريني و ميوههاي گوناگون است كه همه جنبهٔ نمادي دارند و نشانهٔ بركت، تندرستي، فراواني و شادكامي هستند , اين ميوهها كه اكثراً كثير الدانه هستند , نوعي جادوي سرايتي محسوب ميشوند كه انسانها با توسل به بركت خيزي و پر دانه بودن آنها , خودشان را نيز مانند آنها بركت خيز ميكنند و نيروي باروي را در خويش افزايش ميدهند و همچنين انار و هندوانه با رنگ سرخشان نمايندگاني از خورشيدند در شب. در اين شب هم مثل جشن تيرگان، فال گرفتن از كتاب حافظ مرسوم است. حاضران با انتخاب و شكستن گردو از روي پوكي و يا پُري آن، آيندهگويي ميكنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر