صفحات

۱۳۸۷ اسفند ۶, سه‌شنبه

يكشب با قمر


از كوري چشم فلك امشب قمر اينجاست
آري قمر امشب به خدا تا سحر اينجاست

آهسته به گوش فلك از بنده بگوئيد
چشمت ندود اين همه يك شب قمر اينجاست

آري قمر آن قمري خوشخوان طبيعت
آن نغمه‌سرا بلبل باغ هنر اينجاست

شمعي كه به سويش من جانسوخته از شوق
پروانه صفت باز كنم بال و پر اينجاست

تنها نه من از شوق سر از پا نشناسم
يك دسته چو من عاشق بي‌پا و سر اينجاست

هر ناله كه داري بكن اي عاشق شيدا
جائي كه كند نالهء عاشق اثر اينجاست

مهمان عزيزي كه پي ديدن رويش
همسايه همه سركشد از بام و در اينجاست

ساز خوش و آواز خوش و باده دلكش
آي بيخبر آخر چه نشستي، خبر اينجاست

اي عاشق روي قمر اي ايرج ناكام
برخيز كه باز آن بت بيداد گر اينجاست

آن زلف كه چون هاله به رخسار قمر بود
بازآمده چون فتنهء دور قمر اينجاست

اي كاش سحر نايد و خورشيد نزايد
كامشب قمر اين جا قمر اين جا قمر اينجاست

...ادامه مطلب

۳ نظر:

سراب گفت...

لینه جان خیلی‌ زیبا بود ممنون

ناشناس گفت...

بسیار زیبا بود.قابل گفتن هست که
این شعر شهریار در وصف قمرالملوک وزیری سروده شده قمری که در اواخر عمرش بسیار ناتوان و در اتاقي که فرش نداشت زندگي مي کرد. حتي کسي را نداشت که برايش غذا بپزد. دوستداران قمر براي او پولي جمع کردند که حدود 12 هزار تومان شد تا خانه اي در تهران پارس بخرد. پول را به قمر دادند و چند روز بعد بديدار او رفتند که او را ياري کنند تا خانه را بخرد، معلوم شد تمام آن پول را به بچه يتيمي داده که قمر سرپرستي او را بر عهده داشته است تا براي خود خانه اي بخرد و پس از قمر در آن خانه زندگي کند. قمر چند روز بعد فوت کرد.
بیت دیگر این شعر این است.
آسايش امروزه شده درد سر ما
امشب دگر آسايش بي درد سر اينجاست

linee گفت...

فضول جان مرسی از توضیحات شما, روح ایشان شاد باد.