صفحات

۱۳۸۷ آبان ۲۰, دوشنبه

روزنه ای به رنگ

تردید من برگ نگاه
می روی با موج خاموشی کجا ؟
ریشهام از هوشیاری خورده آب
من کجا فراموشی کجا
دور بود از سبزه زار رنگ ها
زورق بستر فراز موج خواب
پرتویی ایینه را لبریز کرد
طرح من آلوده شد با آفتاب
اندوهی خم شد فراز شط نور
چشم من در آب می بیند مرا
سایه ترسی به ره لغزید و رفت
جویباری خواب می بیند مرا
در نسیم لغزشی رفتم به راه
راه نقش پای من از یاد برد
سرگذشت من به لبها ره نیافت
ریگ باد آواره ای را باد برد



شعر ونقاشی از سهراب سپهری

دیگر نقاشی های سهراب را می توانید از اینجا ببینید.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

انتخاب های شعرت همیشه زیباست و
عکس ها زیباتر

ناشناس گفت...

درود بر شما

مطالب زيبا و دلنشين هستند ، سرافراز باشي دوست من.

آناهيد