صفحات

۱۳۸۷ آبان ۲۳, پنجشنبه

تساوی

معلم پای تخته داد میزد
صورتش از خشم گلگون بود
و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود
ولی آخر کلاسیها، لواشک بین خود تقسیم میکردند
وان یکی در گوشه ای دیگر "جوانان" را ورق میزد
برای اینکه بیخود های و هوی میکرد با آن شور بی پایان
تساویهای جبری را نشان میداد
با خطی خوانا بر روی تخته کز ظلمتی تاریک
غمگین بود
تساوی را چنین بنوشت
"یک با یک برابر است"
از میان جمع شاگردان یکی برخاست
همیشه یک نفر باید به پا خیزد
به آرامی سخن سر داد
تساوی اشتباهی فاحش و محض است
نگاه بچه ها ناگه به یک سو خیره گشت
معلم مات بر جای ماند
و او پرسید
اگر یک فرد انسان، واحد یک بود
آیا باز
یک با یک برابر بود؟
سکوت مدهشی بود و سوالی سخت
معلم خشمگین فریاد زد
آری برابر بود
و او با پوزخندی گفت
اگر یک فرد انسان، واحد یک بود
آن که زور و زر به دامن داشت بالا بود ؟
و آنکه قلبی پاک و دستی فاقد زر داشت پایین بود ؟
اگر یک فرد انسان، واحد یک بود
آنکه صورت نقره گون چو قرص ماه داشت بالا بود؟
وان سیه چرده که مینالید پایین بود؟
اگر یک فرد انسان، واحد یک بود
این تساوی زیر و رو میشد
حالا می پرسیم: اگر یک با یک برابر بود
نان و مال مفت خوران از کجا آماده می گردید؟
یا چه کس دیوار چین ها را بنا می کرد؟
اگر یک با یک برابر بود
پس چه کس پشتش زیر بار فقر خم می شد؟
یا که زیر ضربت شلاق له میگشت؟
یک اگر با یک برابر بود
پس چه کس آزدگان را در قفس میکرد؟
معلم ناله آسا گفت
بچه ها در جزوه های خویش بنویسید
یک با یک برابر نیست


نقاشی از خانم کته کلویتس بران دیدن نقاشی های این نقاش به اینجا بروید.

...ادامه مطلب

هیچ نظری موجود نیست: