صفحات

۱۳۸۷ آذر ۹, شنبه

آخ روزگار

یه نفر خوابش می یاد, واسه خواب جا نداره
یه نفر یه لقمه نون واسه فردا نداره
یه نفر می شینه و اسکناساشو می شمره
می خواد امتحان کنه که داره یا نداره
یه نفر از بس بزرگه خونه شون گم می شه توش
اون یکی اتاق شون واسه همه جا نداره
بابا می خواد واسه دخترش عروسک بخره
انتخابم می کنه, پولشو امّا نداره
یکی دفترش پر از نقّاشی و خط خطی یه
اون یکی مداد برای آب و بابا نداره
یکی ویلای کنارِ دریاشون قصرِ ولی
اون یکی حتّی تو فکرش آبِ دریا نداره
یکی بعد مدرسه توپِ چهل تیکه می خواد
مامانش می گه که اینا گرونه اینجا نداره


یه نفر تولدش مهمونی یه همه می یان
یکی تقویم واسه خط زدن رو روزا نداره
یکی هر هفته یه روز پزشک شون می یاد خونه اش
یکی داره می میره , خرجِ مداوا نداره
یکی انشا شو میده تویِ خونه صحیح کنن
یکی از بر شده دردو دیگه انشا نداره
یه نفر می ارزه امضاش به هزارتا عالمی
یکی بعدِ عمری رنج و زحمت امضا, نداره
تو کلاس صحبت چیزی می شه که همه دارن
یکی می پرسه که چرا آخه مالِ ما نداره
یکی دوست داره که کارتون ببینه, امّا کجا؟
یکی اونقدر دیده که میلِ تماشا نداره
یکی از واحدایِ بالای برج شون می گه
یکی امّا خونه شون یه اتاق داره , بالا نداره
یکی پول نداره تا دو روز به شهرشون بره
یکی طاقت واسۀ صدور ویزا نداره
یکی فکرِ آخرین رژیم های غذاییه
یکی از بس که نخورده, شب و روز نا نداره
یکی از بس شومینه گرمه, می افته از نفس
یکی هم برای گرمای دستاش, ها نداره
یه نفر تمام روزاش پر رنج و سختی یه
هیچ روزیش فرقی با روزای مبادا نداره
بچه ای که تو چراغ قرمز می فروشه گل
مگه درس و مشق و شور و شوق و رویا نداره
یه نفر تمام روزا و شباش طولاتی یه
پس دیگه نیازی به شبهای یلدا نداره
بعضی قلبها ولی دنیایی واسه خودش داره
یه چیزایی داره توش , که توی دنیا نداره
همیشه تو دنیا کلّی فرقه بینِ آدم
این یه قانون شده و دیروزو حالا نداره
خدا به هر کسی هر چی دلش می خواد بده
همه چی دست اونه ربطی به شعرها نداره
آدما از یک جا اومدن , همه میرن به یک جا
اون جا فرقی میونه فقیرو دارا نداره
کاشکی یه روزی بشه که دیگه نشه جمله ای ساخت
با نمیشه, نمی خوام, با نشد, با نداره
...ادامه مطلب

هیچ نظری موجود نیست: